سلام.دختری 28 ساله و مجرد هستم.از بچگی همیشه ذهنم درگیر خیال پردازی بود تمام وقایع را در ذهنم به نفع خودم دست کاری میکنم.این مسئله خیلی اذیتم میکنه ذهنم لحظه ای آرام و قرار نداره و مدام درگیره.شبها قبل از خواب انقدر خیال پردازی و فکر میکنم که کلافه میشم.خواب آرومی ندارم وقتی بیدار میشم انقد خسته ام که گویا اصلا نخوابیده ام.
چه اتفاق خوب یا بد.خودم و همیشه جای ادمای دیگه ای میذارم تا ببینم تو اون شرایط من چیکار میکنم اما هرگز به نتیجه ای نمیرسم.حس میکنم ذهنم بیماره.
به تازگی پرخاشگر شدم تحمل حرف زدن با کسی و ندارم و زود عصبی میشم.بیحوصله و کسلم و دوست دارم تنها باشم زود از کوره در میرم.این روزا هر چیزه کوچیکی ناراحتم میکنه
حتی با اینکه سعی میکنم خودم و سرگرم کنم بازم ذهنم درگیره مسائلی مثل:فلانی چیکار کرد؛چی گفت چرا گف چرا اومد چرا رفت .....و اینجور چیزای بیخودی.
وقتی نشستم دستم مدام روی صورتمه و با صورتم بازی میکنم.لحظاتی بی دلیل شادم و لحظاتی بی دلیل غمگین و بیدلیل دچار عذاب وجدان هستم.
چند سال پیش با پسری اشنا شده بودم که مدتی با هم دوست بودیم 3 سالی میشه که قطع رابطه کردیم و اون ازدواج کرده الان بدون اینکه خودم بخام همیشه دارم بهش فک میکنم و نمیتونم گذشته رو فراموش کنم و اگر خدای نکرده اتفاقی ببینمش بیش از حد دچار آشفتگی میشم و چند روز حالم داغونه
بیشتر مواقع تو خودم هستم و دوست ندارم حتی حرفهای معمولی بین من و کس دیگه ای رد و بدل بشه
لازم به ذکر هست که از غریزه جنسی بسیار بالایی برخوردارم و اگر ترس از خدا نبود خدای ناکرده ممکن بود دست به کارهای ناخوشایندی میزدم
و اینکه تمایل زیادی به ازدواج دارم اما خواستگار خوبی ندارم.(هرچند اگر به من بود با هر کسی که خواهان ازدواج با من بود تا الن ازدواج کرده بودم خوشبختانه هوشیاری خانواده ام به دادم رسیده و نذاشتن این کار و بکنم)
میدونم احساس تنهایی؛نیاز شدید به میل جنسی،پر کردن خلاء .... و دیگر نیازها راه حلش ازدواج نیست اما با بالا رفتن سنم و پایین اومدن شانس ازدواجم بیش از پیش عصبیم میکنه و به عقیده خودم دلیل ناراحتی و عصبانیت و پرخاشگریم ازدواج نکردنم هست
هرچند اول باید شخصیتم خودم و تثبیت کنم تا بعد بتونم کنار کس دیگه ای قرار بگیرم.
از شما میخوام که من و راهنمایی بکنید چون این مسئله بیش از اندازه ناراحتم میکنه و دچار تشنج اخلاقی میشم.
لطفا ازم نخواهید که کلاس خاصی برم تا خودم و سرگرم کنم(شهرمون کوچیکه امکانی نداره.برای اینکه بتونم هنر خاصی یاد بگیرم باید مسافت یک ساعته با شهر و طی کنم و هزینه ایاب زهاب و شهریه کلاس بپردازم که این کار از توانایی خانوادم خارجه